سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شریف‏ترین بى‏نیازى ، وانهادن آرزوهاست . [نهج البلاغه]
مرتضی نجار
درباره



مرتضی نجار


سعدالله اسلامی
سلام، این وبلاگ رو برا این درست کردم که هر از گاهی بیام توش بنویسم و امید دارم که معلم کلاس چهارمم و معلم کلاس اول دبیرستانم رو از این طریق پیدا کنم، معلم کلاس چهارمم آقای یوسف کده و معلم ریاضی اول دبیرستانم آقای مرتضی نجار.. دلم براشون یه ذره شده.
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها


خودم بارها و بارها بخاطر قضاوت نابجای معلمان مجازات
شدم، بارها از  ازشون سیلی خوردم،


تحقیرم کردند کتکم زدن..


درد سیلی صورتم را می سوزوند
اما بیشتر از اون قلبم رو می سوزوند،




خانوم معلم..


معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا
...


دخترک خودش رو جمع و جور کرد... 


سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید و با صدای
لرزان گفت :


بله خانوم؟


معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک


خیره شد و داد زد:


چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟
هـــا؟!


فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش
صحبت کنم!


دخترک چونه ی لرزونش رو جمع کرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم
گفت: 



خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن...http://aks98.com/images/c8snt747go9f8jekr9nk.gif


اونوقت می شه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد...


اونوقت می شه برای


خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا
صبح گریه نکنه... اونوقت... اونوقت قول داده
اگه


پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک
نکنم و


توش بنویسم... اونوقت قول می


دم مشقامو ...


معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا ...


و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد . . .



-------






http://aks98.com/images/q1ke0n1m37gk65tw1fi.jpg



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط سعدالله اسلامی 89/5/15:: 12:48 صبح     |     () نظر